بهشت و جهنم (جمعه 86/7/13 ساعت 5:31 عصر)
ای کاش شعله های جهنم بهشت را میسوزاند
و التهاب بهشت جهنم را آب میکرد
آن وقت...
ما میماندیم و خدا
میتوانستیم آزادانه خدا را دوست بداریم
و قلب هایمان را به خدا هدیه میدادیم
و خدا با آن دیوارهای شهرمان را میساخت
خوشا به حال شهر ما
که دیوارهایش همیشه میتپد
و خدا را آزادانه دوست میدارد
وقتی بچه بودم همه بهم میگفتن دروغ نگومی گفتم چرامی گفتن چون میری تو جهنم
یعنی اگه جهنمی نبود من دروغ میگفتم؟
وقتی بزرگ تر شدم بهم گفتن نماز بخون گفتم چرا میگفتن چون نخونی میبرنت جهنم
یعنی اگه ترس از جهنم نبود من نباید خدا را سپاس میگفتم؟
گفتن غیبت نکن گفتن خیانت نکن گفتن دل نشکون گفتن تحمت نزن وقتی میگفتم چرا بازم میگفتن میبرنت جهنم
گفتن مهربون باش گفتن به همه کمک کن گفتن عاشق باش گفتن پول حلال بخور بازم گفتم چرا این دفعه گفتن میبرنت بهشت
خدایا از یه طرف ترس جهنم و داشتم و از طرف دیگه زوق بهشت
یعنی به خاطر این ترس و ذوق من باید ها و نباید ها ی دنیا را عمل میکنم
یا به خاطر تو ...
اگر میترسم چرا انجام میدم و اگر ذوق دارم چرا تلاش نمیکنم پس نه ذوق دارم و نه ترس چرا دل میشکنم چرا دروغ میگم چرا بدی میکنم چرا؟ شایدم نمیدونم اطلا باور ندارم
پس اگه باور ندارم چرا خدا را دوست دارم
من میدونم من خدا را باور و دوست دارم ولی ...
دلم میخواد هیچ وقت هیچ بهشتو جهنمی وجود نداشت هیچ وقت هیچ فلسفه و قانونی برای تو وجود نداشت
هیچ وقت بهم نمیگفتن اگه این کارا بکنی خدا را دسیت داری اگه روزی ۱۷ بار خم و راست شی ولی تو زندگیت دست یه درمانده را نگیری فقط چون همه میبینن که تو خمو راست میشی میگن آدم خوبیه
خدا اگه یا من عاشقتم یه معشوقه هیچ وقت قلب عشقشو به درد نمیاره پس فقط به خاطر خودت میخوام خوب باشم نه به خاطر بهشت و جهنمت
۱ ماه گرسنگی نمیکشم ولی دلم میخواد ۱۲ ماه به گرسنه ها کمک کنم آیا من کافرم؟
۵ دقیقه نماز نخونم ولی ۲۴ ساعت شکرت کنم من کافرم؟
بیاین خدا را به خاطرخودش بخوایم و بس
نویسنده: مصطفی فوائدی