سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

کار اشتباه - ماوراء

کار اشتباه (دوشنبه 86/7/16 ساعت 10:59 صبح)


مردی هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما مرد همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد.
این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و آن مرد همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد.
تا اینکه پیرمرد مهربانی از راه رسید و از اینکه او را آنطور دست می انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت:
هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند.»
مرد پاسخ داد: «ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن هایم. شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده ام.»

«اگر کاری که می کنی٬هوشمندانه باشد٬هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.»

 


  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 428 بازدید
    دیروز: 4 بازدید
    کل بازدیدها: 165628 بازدید
  •   درباره من
  • کار اشتباه - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      کار اشتباه - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •