خدا کجاست؟ (چهارشنبه 86/7/18 ساعت 8:44 عصر)
مرد نجوا کنان گفت:
ای خداوند و ای روح بزرگ با من حرف بزن!
و چکاوکی خواند
اما مرد نشنید
سپس مرد دوباره فریاد زد با من حرف بزن!
و برقی در آسمان جهید و صدای رعد در آسمان طنین افکن شد
اما مرد باز هم نشنید
مرد نگاهی به اطراف انداخت
و گفت ای خالق توانا پس حد اقل بگذار تا من تو را ببینم .
و ستاره ای به روشنی درخشید
اما مرد رو به آسمان فریاد زد پروردگارا به من معجزه ای نشان بده
و کودکی متولد شد و زندگی تازه ای آغاز شد
اما مرد متوجه نشد و با نا امیدی ناله کرد
خدایا مرا به شکلی لمس کن و بگذار بدانم اینجا حضور داری.
و آنگاه خداوند بلند مرتبه دست خود را از آسمان بر روی زمین دراز کرد
و مرد را لمس کرد
اما مرد با حرکت دست پروانه را دور کرد و قدم زنان رفت...
نویسنده: مصطفی فوائدی