سه مسافر به رم رفتند. آنها با پاپ ملاقات کردند.
پاپ از مسافر اول پرسید: چند روز در اینجا می مانی ؟ مسافر گفت: سه ماه پاپ گفت :پس میتوانی خیلی جاهای رم راببینی.
مسافر دوم در پاسخ به سؤال پاپ گفت: من 6 ماه می مانم. پاپ گفت: پس تو بیشتر از همسفرت می توانی رم راببینی.
مسافر سوم گفت: من فقط 2 هفته می مانم. پاپ به او گفت تو از همه خوش شانستری. زیرا میتوانی همه چیز این شهر راببینی
مسافرها متعجب شدند زیرا متوجه پاسخ و منطق پاپ نشدند. تصور کنید اگر هزار سال عمر میکردید، متوجهی خیلی چیزها را به تاخیر میانداختید. اما از آنجایی که زندگی خیلی کوتاه است، نمیتوان چیزهای زیادی را به تاخیر انداخت. با این حال مردم این کار را میکنند.
تصور کنید اگر کسی به شما می گفت فقط یک روز از عمرتان باقی است، چه میکردید؟
آیا به موضوعات غیر ضروری فکر میکردید؟
نه همه آنها را فراموش میکردید.
|