سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

قیمت اشک - ماوراء

قیمت اشک (چهارشنبه 86/7/18 ساعت 11:3 عصر)

مردی نشسته بود و گریه می‏کرد. کسی بر او گذشت و علت زاری او را پرسید. مرد گریان به سگ خود اشاره کرد و گفت: بر این سگ می‏گریم که در حال جان دادن است. این سگ خدمتها به من کرد. روزها همراهم بود و شبها بر در خانه‏ام پاسبانی می‏کرد. اکنون که چنین افتاده مرا چنین گریان کرده است.
مرد رهگذر گفت: آیا زخمی خورده است؟
 گفت: نه، گفت: پیر شده است؟
 گفت: نه
 گفت: پس چرا چنین رنجور است؟
 مرد در همان حال گریه و زاری گفت: گرسنگی امانش را بریده است. مرد گفت: می‏بینم که در دست کیسه‏ای داری، آیا در آن نان نیست؟
گفت: هست.
 گفت: چرا از این نان نمی‏دهی که از مرگ برهد؟
 گفت: بر مرگ او گریه می‏کنم؛ اما نان به او نمی‏دهم.
 هرچه خواهی اشک می‏ریزم، ولی نان خویش را از جان سگ بیشتر دوست دارم. اشک رایگان است، اما نان قیمت دارد.
رهگذر گفت: چه تیره بخت مردی که قیمت نان را بیش از بهای اشک می‏دانی.
 

  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 93 بازدید
    دیروز: 61 بازدید
    کل بازدیدها: 166018 بازدید
  •   درباره من
  • قیمت اشک - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      قیمت اشک - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •