ملکا، پادشاها، آتشهای حرص ما را به آب رحمت خویش بنشان.
جان مشتاقان را شراب وحدتت بچشان.
ضمیر دل ما را به انوار معرفت و اسرار وحدت منور و روشن دار.
دامنهای امید ما را - که در صحرای سعت رحمت تو باز گشاده ایم - به مرغان سعادت و شکارهای کرامت مشرف و مکرم گردان.
آه سحرگاه سوختگان راه را به سمع قبول و عاطفت استماع کن.
آنچه دشمنان می خواهند بر ما، از ما دور دار؛
آنچه دوستان می خواهند و گمان می برند، ما را عالیتر و بهتر از آن گردان.
ای خزانه لطف تو بی پایان و ای دریای باپهنای کرم تو بیکران.
|