سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

درخت - ماوراء

درخت (یکشنبه 86/7/22 ساعت 5:39 عصر)

هوا گرم بود و درخت با خود می گفت:
«کاش کسی از این حوالی بگذرد تا من خنکای سایه ام را نثارش کنم و خستگی را از تنش بیرون کنم.
کاش پرنده ای، چهارپایی، انسانی …»  ناگهان در دوردست چشمش به موجودی افتاد که آرام آرام به او نزدیک می شد.
باورش نمی شد. خیلی وقت بود کسی از آن حوالی عبور نکرده بود. از خوشحالی نزدیک  بود بال دربیاورد.
با هیجان فریاد زد: «یک انسان!»  و آهسته ادامه داد: «حتماً در این آفتاب خیلی خسته شده است.
باید با سایه ای خنک از او پذیرایی کنم»… مرد به درخت رسید.
با خود گفت: «چه درخت تنومندی! … این هم از هیزم زمستان»

  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 242 بازدید
    دیروز: 4 بازدید
    کل بازدیدها: 165442 بازدید
  •   درباره من
  • درخت - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      درخت - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •