خرده نان (یکشنبه 86/7/22 ساعت 5:40 عصر)
آن روز پیرمرد نیامد.
اما گنجشکها و یاکریمها دوباره پای همان دیوار که پیرمرد برایشان خرده نان و برنج می ریخت جمع شده بودند.
فردایش دوباره پیرمرد را دیدم.
این بار بدون عصاو کلاه. تکیه داده بود به همان دیوار.
بالای سرش نوشته بود: بازگشت همه به سوی اوست.
نویسنده: مصطفی فوائدی