الهی، در شب نشسته ام، آفتابم بخش؛ بیتابم، تابم بخش.
الهی، شوریده و سرگشته و مجنونم؛ دلواپس و دلخونم. اگر دلی شکسته ام، اگر تنی خسته ام، اگر راهی بسته ام، تو دلم بساز و تنم بپرداز و راهم برفراز.
الهی، گریه امانم نمی دهد؛ می کـشـد و جانم نمی دهد؛ غم زمانم نمی دهد. لبخنده ام از توست؛ جان آکنده ام از توست؛ روزگار زیبنده ام از توست.
الهی، نعمتم دادی، شکر؛ روزیم نهادی، شکر؛ بندم گشادی، شکر. سلامتم از توست، شکر؛ سعادتم از توست، شکر؛ فراغتم از توست، شکر.
الهی، تو را سپاس که نفس از سینه بیرون می تراود؛ که آفتاب و ماه در چشمم می تابد؛ که آسمان روزم آبی است؛ که آسمان شبم مهتابی است.
|