ادعای دوستی (شنبه 86/11/20 ساعت 8:7 صبح)
دروازه غیب اندکی باز مانده بود . جوانمرد کنار در ایستاده بود . پنهانی داخل را نگاه میکرد و می دید که خداوند چگونه همه را می بخشد و چگونه از همه می گذرد .
جوانمرد لبخند می زد .
خدا گفت : پس دیدی که ما همه را می بخشیم و از همه می گذریم ، اما نمی بخشیم و به آسانی نمی گذریم از آن که ادعای دوستی ما را دارد .
جوانمرد باز هم لبخند زد .
جوانمرد گفت : اما ما در این دوستی پای می فشاریم ، حتی اگر از گناه همه بگذری و تنها از گناه دوست نگذری .....
همهء داروندار ما در هستی ، همین است ، از این دوستی دست بر نخواهم داشت .
و این بار خدا بود که لبخند می زد ، لبخندی به فراخی غیب و به رازناکی شهود .
نویسنده: مصطفی فوائدی