سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

جبران زحمات - ماوراء

جبران زحمات (شنبه 86/11/20 ساعت 8:8 صبح)

پیرمرد سکته کرده بودو افتاده بود زمین به نظرمی رسید که بی کس وکاره.به شماره ای که تو گوشیش بود زنگ زدیم.بعد ازمدتی دو مرد به ظاهر متشخص با یک ماشین مدل بالا، بالای سر پیرمرد بودن.یکی از اونها که همسرش تو ماشین بود گفت من میرم تو هم یه جوری بیارش.
  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 73 بازدید
    دیروز: 4 بازدید
    کل بازدیدها: 165273 بازدید
  •   درباره من
  • جبران زحمات - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      جبران زحمات - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •