جبران زحمات (شنبه 86/11/20 ساعت 8:8 صبح)
پیرمرد سکته کرده بودو افتاده بود زمین به نظرمی رسید که بی کس وکاره.به شماره ای که تو گوشیش بود زنگ زدیم.بعد ازمدتی دو مرد به ظاهر متشخص با یک ماشین مدل بالا، بالای سر پیرمرد بودن.یکی از اونها که همسرش تو ماشین بود گفت من میرم تو هم یه جوری بیارش.
نویسنده: مصطفی فوائدی