سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

زندان والدین - ماوراء

زندان والدین (چهارشنبه 86/12/1 ساعت 6:31 عصر)

هر دو پیر و خسته مثل بقیه شب ها از پنجره خیابان و مردم را نگاه می کردند:
اولی: آن خانمی که با تلفن همراهش صحبت می کند چقدر شبیه دختر من است فکر کنم 3 سالی شده که ندیدمش.
دومی: آقایی که کنار آن ماشین سفید ایستاده درست مثل سیبی است که با پسر من نصف کرده اند.
اولی: تو هم که هر روز چهره های متفاوتی را به جای پسرت نشان می دهی به نظر من قیافه اش را کاملا فراموش کردی!
مستخدم خانه سالمندان وارد می شود: برای امشب کافیه و وقت خوابه.
چراغ ها خاموش شد.

  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 87 بازدید
    دیروز: 4 بازدید
    کل بازدیدها: 165287 بازدید
  •   درباره من
  • زندان والدین - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      زندان والدین - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •