سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

کاریکلماتور - ماوراء

کاریکلماتور (سه شنبه 86/7/17 ساعت 5:21 عصر)

تاریخ مصرف موش و ماهی را گربه تعیین می کند.
 روزگار شب سیاه است.
 اغلب مردم استحقاق دارند موز را با پوستش بخورند.
 اگر پوست موز بودم کسی را زمین نمی زدم.
 مسیر خورشید تاول می زند.
 در زمستان پوست موز را نمی کنم چون می ترسم سرما بخورد.
 در حال مستی به خودم تنه می زنم.
 درباره موش حرف می زدم تا سرو کلّۀ گربه ظاهر شد، حرفهایم پا به فرار گذاشتند.
 افرادی که خود را با طناب حلق آویز می کنند هیچ فکر نمی کنند که در آینده رختهایشان را روی چه پهن خواهند کرد؟
 آب از تشنگی هلاک شد.
 ساعتم وقتی می خوابد خواب ساعت زنانه می بیند.
عزراییل جسمم را گرفت.
 برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند.
 برای آزادی پرنده پایش را گرفتم و از لای میله های قفس بیرون کشیدم. هم اکنون یکی از پاهای پرنده آزاد است.
 برای اینکه از گرسنگی تلف نشوم با هفت تیر به عمرم خاتمه دادم.
 آتش فشانی، تهوع کره خاکی است.
 غم سیفون اشکم را کشید.
 به عقیدۀ گیوتین سر آدم زیادی است.
 گربه بیش از دیگران به فکر آزادی پرنده محبوس است.
 ماهی به آب دسترسی نداشت ناگذیر شد برای گذاردن نماز تیمم کند.
 تصویرِ لختِ معشوقه ام را در آینه بایگانی نمودم.
 برای اینکه قفس مزۀ محبوس بودن را بفهمد آن را داخل قفس بزرگتری کردم.
 موشی که گربه صفت بود خودش را خورد.
 پشه ها را در پشه بند محبوس کردم و با خیال راحت در فضای آزاد به استراحت پرداختم.
 درست در همان محلی که روی ریل دراز کشیده بودم قطار از خط خارج شد.
تنها این کافی نیست که زنبورعسل بخواهد روی گل بنشیند بلکه رضایت گل هم شرط است.
 برای اینکه حرفهای بزرگی بزنم دهانم را زیر میکروسکوپ می گذارم.
 پرنده را بیرون قفس محبوس نمودم.
 واژۀ پوست موز سایر واژه ها را زمین زد.
 در خشکسالی بچه ها قنداقشان را خیس نمی کنند.
 هفت تیر این معنی را می دهد که انسان باید در هفت روزِ هفته خودکشی کند.
 افرادی که پوست موز را زمین می اندازند با شخص خاصی دشمنی ندارند.
 زن اگر لباس زیرش گران قیمت تر از لباس رویش باشد وارونه لباس می پوشد.
 ناف، مهر استانداردِ شکم.
 سر خورشید همیشه گرم است.
 پرندۀ ساده لوح به قصد خودکشی خودش را از بالای ساختمان به طرف زمین پرتاب کرد.
 بیضی، دایرۀ مست.
 پشۀ مالاریا به قصد خودکشی خودش را از بالای پاهایش به پایین پرتاب کرد.
 غم می خندید و شادی می گریست.
 برای اینکه از مخارج خودکشی شانه خالی کنم زندگی می نمایم.
 موزِ مردم آزار پوست خودش را کند و زیر پای عابری انداخت.
 واژه به قصدِ خودکشی خودش را از بالای زبانم به پایین پرتاب کرد.
 خورشید در اثرِ سوختگی درگذشت.
 وقتی به گل فکر می کنم زنبور روی سرم می نشیند.
 همیشه خودم را با سایه ام اشتباه گرفته ام، چون من یک سیاه پوستم.
برای اینکه واژه ها را نَجَوَم، سرِ غذا صحبت نمی کنم.
 سالنامۀ عمرم بهاری نداشت.
 ساعتی که پاندول دارد، ساعتِ نَر است.
 ساعت دیواری به محض اینکه چشمش به من می اُفتد دستش را روی پاندولش نگه می دارد.

  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 7 بازدید
    دیروز: 2 بازدید
    کل بازدیدها: 162539 بازدید
  •   درباره من
  • کاریکلماتور - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      کاریکلماتور - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •