سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

صحبت با خود - ماوراء

صحبت با خود (شنبه 86/11/20 ساعت 8:13 صبح)

مردی کالسکه یک بچه شیر خوار را در پیاده رو حرکت می داد. بچه مرتب گریه می کرد و مرد مرتب می گفت:
آرام باش آلبر... الان به منزل می رسیم آلبر...
 زنی که از کنار آنها می گذشت رو به آنها کرد و گفت:
ببخشید آقا اما این بچه شیرخوار حرف سرش نمی شود که با او صحبت می کنید و می گویید آرام باشد.
 مرد جواب داد:
بله خانم . اما من این حرف ها را به او نمی گویم. آلبر خود من هستم.

  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 4 بازدید
    دیروز: 22 بازدید
    کل بازدیدها: 162735 بازدید
  •   درباره من
  • صحبت با خود - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      صحبت با خود - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •